قضات

 (1) شغل ملاباشى . (از سال 1148 ه .ق . - 1735 م . تا پایان کار نادر) این منصب به ملاعلى اکبر ملاباشى متعلق بود (430).
(2) شغل صدارت (عامه و خاصه ). نادر به هنگام تاجگذارى خود در سال 1148 ه .ق . - 1735 م . میرزا ابوالحسن ملاباشى ، صدور الصدور را که گرایشى نسبت به دودمان صفویه نشان داده بود، کشت و میرزا ابوالقاسم کاشانى ، شیخ الاسلام کاشان را به عنوان صدر برگزید. از وجود صدور خاصه و عامه - به طور مجزا - در این دوره خبرى نیست .
(3) قاضى . این مقام در دوره ى افشاریه برقرار بود و هر شهر براى خود قاضى مجزایى داشته است .
(4) قاضى عسکر، لطفعلى بیگ آذر، مى نویسد: که نادر، میرزا محمدحسین شمیم شیرازى ، را به عنوان قاضى عسکر ایران برگزیده بود. (431)
(5) شیخ الاسلام . در سال 1156 ه .ق . / 1743 م . آقا حسین بن آقا ابراهیم ، شیخ الاسلام ایران بوده است .

سازمان کشورى و ادارى در عصر افشاریه


دولت مستعجل نادرى ، با همه ى شوکت و عظمت زود پایش ، مجال آن را نیافت تا علیرغم میل و اندیشه بنیان گذار آن بر تغییر سازه هاى کشورى و دگرگون کردن ترتیبات حکومتى ، بتواند تاثیر قاطعى در این زمینه ها باقى بگذارد، با توجه به همه ى آن چه که در این عصر پیش آمد، مى توان گفت که دستورالعمل هاى امور دیوانى ، تقریبا همان بوده است که از روزگار صفویه وجود داشته است و تا مدت ها بعد، یعنى زمان قاجاریه و آغاز نفوذ راه و رسم فرنگیان برقرار مانده است آن چه که ما در تذکره الملوک مى یابیم با تغییرات مختصرى در دستور الملوک میرزا رفیعا نیز به چشم مى خورد.
نادر همواره در انتخاب مسوولان مختلف امور مملکتى در هر منطقه و ایالتى ، افراد مطیع و خوش نام همان مکان را، به حکومت مى گمارد. هنگامى که فردى ذى صلاح نمى یافت ، آن گاه یکى از سرکردگان معتمد خود را برمى گزید و زمام امور را به دستش مى سپرد مسلم است که نادر، از تشریفات زائد و بى فایده ى دیوانى که على الرسم در دوره هاى تجمل خواهى و آسایش طلبى ، معمول مردم و ملت ها، مى گردد بیزار بوده است . شاید بتوان گفت که با توجه به روحیه نادر، در عصر او، هیچ یک از مقامات و مناصب عصر صفوى حائز اهمیت نبوده است .
فرضا عناوینى چون ملاباشى گرى ، منشى الممالکى و غیره نیز اعتبار و شوکت دیرینه خود را از دست داده بوده اند. روح خودکامه و سرکش نادر، آن چنان عنان اراده و اختیار را از دست عمال و کارگزاران کشورى و لشکرى ، سلب کرده بود که از سمت هاى ادارى ، تنها نامى باقى مانده بود و منتصبان به مقامات عمده کشورى به عمل مى آورد تا با سیاست اصلى و اساسى وى هماهنگى داشته باشد

سیاست جابجایى عشایر به منظور تضعیف قدرت آنان


اراضى وسیعى ، واقع در قلمرو قاجاریه ، عبارت بود از نواحى ایل نشین ، خاصه فارس و بختیارى ، خوزستان ، کردستان و نواحى سرحدى خراسان و آذربایجان که تقریبا پیوسته در این مناطق زد و خورد برقرار بود و رفت و آمد عناصر یاغى از این سوى به آن سوى مرز، و آمد شد. آنان به ولایات روسیه ، افغانستان و عثمانى بر ناپایدارى اوضاع مى افزود. در زمان قاجاریه ، مانند دوران سلسله هاى پیشین ، دوباره به تقسیم و توزیع ایلات در این جا و آن جا و تقویت بعضى عشایر، و تضعیف برخى دیگر پرداختند، مثلا فتحعلى شاه به قصد تضعیف طایفه ، مصطفى خان طالشى ، تمام طالشى ها را، از میان خاندان هاى مهمى که در آن جا مانده بودند، آن ها را تقسیم و روساى آن ها را خان گردانید. گاهى براى تضمین از عشایر گورگان مى گرفت .
عشایر دیگرى که در دوره ى قاجاریه به نقاط دیگر کوچ کرده اند عبارتند از: سعدوند که آنان از زمان محمد شاه 1834 م از فارس به حوالى مشرق قم آوردند. عشایر نائینى را نیز به شمال قم کوچ دادند. اینان در ابتدا عهده دار امور حمل و نقل دیوانى از راه شتردارى بودند و سپس به طیب خاطر از این شغل استعفا کرده و یکباره به زراعت و گله دارى پرداختند. مراتع آنان در امتداد رودخانه ساوه و نزدیک مراتع شاهسون ها بود و از این رو دائم با هم نزاع داشتند.
در دوره قاجاریه عشایر عبدالملکى فارس نیز به قم آمدند و مراتع جنوب قم را به دست آوردند غالب آنان شتریان یا فراش حکومت بودند. هم چنین عشایر سنى ، بروزن چینى و گرزه بر وزن بند کرمانشاه به قم آمدند و مقارن این زمان بعضى از عشایر عرب میش مست ، در حوالى تهران اسکان یافتند. بعضى از آن ها خاصه عشایر هداوند بر وزن خداوند، از خرم آباد بودند و کریم خان زند آنان را به فارس برده بود و آغا محمد خان آن ها را از فارس به تهران کوچ داد.
در مورد عشایر نیمه بیابانگرد باید دانست که غالبا از لحاظ پرداخت ، مالیات تابع سران خود بودند و اینان در برابر حکومت مسوول وصول و ایصال مالیات به شمار مى رفتند و مالیات برابر حسب عده ى اغنام و احشامى که داشتند تعیین مى کردند.
مالیات مزبور به قول فریزر، عبارت بود از قرار هر مادیان یا اسب ، یک روپیه از قرار هر کندوى عسل یک ششم روپیه .
ژوبر، نیز مى نویسد که روساى ایلات بابت مالیات غالبا اسب و دیگر چهارپایان و فرش و سایر اجناس مى دهند اما در چند سال اخیر، شاه از آنان خواسته است که دست کم یک پنجم مالیات خود را نقد بدهند