پارساى بخیل

یحیى پسر زکریاى نبى (ع) ابلیس را دید، گفت: (( کیست که وى را دشمن‏تر دارى، و کیست که وى را دوست‏تر مى‏دارى؟

)) ابلیس گفت: ((پارساى بخیل را دوست‏تر دارم، که او جان همى کند و طاعت همى کند، اما بخل وى آن همه باطل گرداند . و فاسق بخشنده را دشمن‏تر دارم که او خوش همى خورد و خوش زندگى کند، و همى ترسم که خداى تعالى بر وى به سبب سخاوتش، رحمت کند . و وى را توبه دهد.)) - غزالى، کیمیاى سعادت، ج 2، ص 172 .با اندکى تغییر در الفاظ. ?
و یک روز على (ع) بگریست.
گفتند:
(( چرا گریستى؟ ))
گفت:
((هفت روز است که هیچ مهمان، به خود ندیده‏ام .)) -همان، ص 170، با کمى تغییر در الفاظ.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد