ریشه پیدا شدن حجاب

کتاب: مجموعه آثار جلد 19 صفحه 413

نویسنده: استاد شهید مرتضى مطهرى

ریشه دیگرى که براى پیدا شدن حجاب ذکر کرده‏اند جنبه اخلاقى دارد.در اینجا نیز مانند نظریه سابق علت پدید آمدن حجاب را تسلط مرد و اسارت زن معرفى کرده‏اند، با این فرق که در اینجا براى تسلط جویى مرد به جاى ریشه اقتصادى ریشه اخلاقى ذکر شده است; گفته‏اند علت اینکه مرد زن را بدین شکل اسیر نگه مى‏دارد حس خودپرستى و حسادت وى نسبت‏به مردان دیگر است.مرد نمى‏خواهد و رشک مى‏برد که مردان دیگر و لو با نگاه کردن یا همسخن شدن از زنى که تحت اختیار اوست استفاده کنند.

به عقیده این دسته، قوانین دینى و مذهبى با اینکه در جاهاى دیگر با خودخواهیها و خودپرستیها مبارزه کرده است در اینجا بر عکس عمل کرده روى این خودخواهى مردان صحه گذاشته منظور آنها را تامین کرده است.

برتراند راسل مى‏گوید: بشر توانسته است تا حدى در مورد مال و ثروت بر خودخواهى و بخل غالب گردد ولى در مورد زن نتوانسته است‏بر این خودخواهى تسلط پیدا کند.از نظر راسل «غیرت‏» صفت ممدوحى نیست و ریشه آن نوعى بخل و امساک است.

مفهوم سخن راسل این است که اگر بذل و بخشش در مورد ثروت خوب است در مورد زن هم خوب است.چرا بخل و امساک و حسادت در مورد مال نکوهیده و در مورد زن ستوده است؟ چرا نان و سفره داشتن و نمک خود را خورانیدن از لحاظ اخلاق اقتصادى مورد تمجید و ستایش است و همین بذالى و گذشت و کام دیگران را شیرین کردن در اخلاق جنسى مذموم است؟ به عقیده امثال راسل این تفاوت علت معقولى ندارد، اخلاق نتوانسته است در مورد امور جنسى بر خودخواهى و تسلط جویى بشر غلبه کند، بر عکس تسلیم خودپرستى شده همان رذیله را به نام «غیرت‏» از طرف مرد و به نام «عفاف‏» و «حجاب‏» از طرف زن تحت عنوان «اخلاق حسنه‏» پذیرفته است.

بررسى

از نظر ما در مرد تمایل به عفاف و پاکى زن وجود دارد، یعنى مرد رغبت‏خاصى دارد که همسرش پاک و دست نخورده باشد، همچنانکه در خود زن نیز تمایل خاصى به عفاف وجود دارد. البته در زن تمایل به اینکه شوهر با زن دیگر رابطه و آمیزش نداشته باشد نیز وجود دارد ولى این تمایل به عقیده ما ریشه دیگرى دارد مغایر با ریشه تمایل مشابهى که در مرد است.آنچه در مرد وجود دارد غیرت است و یا آمیخته‏اى است از حسادت و غیرت، ولى آنچه در زن وجود دارد صرفا حسادت است.

ما فعلا درباره لزوم عفاف مرد و ارزشش از نظر خودش و از نظر زن بحث نمى‏کنیم.

سخن ما فعلا درباره حسى است که در مرد وجود دارد و به نام «غیرت‏» نامیده مى‏شود که: اولا آیا غیرت همان حسادت است که تغییر اسم داده است‏یا چیز دیگرى است؟ ثانیا آیا ریشه پوشش و حجاب اسلامى احترام به حس غیرت مرد است‏یا جهات دیگرى منظور است؟

اما قسمت اول: ما معتقدیم که حسادت و غیرت دو صفت کاملا متفاوت‏اند و هر کدام ریشه‏اى جداگانه دارد.ریشه حسادت خودخواهى و از غرایز و احساسات شخصى مى‏باشد ولى غیرت یک حس اجتماعى و نوعى است و فایده و هدفش متوجه دیگران است.

غیرت، نوعى پاسبانى است که آفرینش براى مشخص بودن و مختلط نشدن نسلها در وجود بشر نهاده است.سر اینکه مرد حساسیت فوق العاده در جلوگیرى از آمیزش همسرش با دیگران دارد این است که خلقت ماموریتى به او داده است تا نسب را در نسل آینده حفظ کند.این احساس مانند احساس علاقه به فرزند است.همه کس مى‏داند که فرزند چقدر رنج و زحمت و هزینه براى پدر و مادر دارد.اگر علاقه مفرط بشر به فرزند نبود احدى اقدام به تناسل و حفظ نسل نمى‏کرد.اگر حس غیرت هم در مرد نمى‏بود که محل بذر را همیشه حفاظت و پاسبانى کند.رابطه نسلها با یکدیگر به کلى قطع مى‏شد، هیچ پدرى فرزند خود را نمى‏شناخت و هیچ فرزندى پدر خود را نمى‏دانست کیست.قطع این رابطه، اساس اجتماعى بودن بشر را متزلزل مى‏سازد.

پیشنهاد اینکه انسان به عنوان مبارزه با خودخواهى غیرت را کنار بگذارد درست مثل این است که پیشنهاد شود غریزه علاقه به فرزند را بلکه به طور کلى مطلق حس ترحم و عاطفه انسانى را به عنوان اینکه یک میل نفسانى است ریشه کن کنیم; در صورتى که این یک میل نفسانى در درجات پایین حیوانى نیست‏بلکه یک احساس عالى بشرى است.

علاقه به حفظ نسل در زن هم وجود دارد، ولى در آنجا احتیاج به پاسبان نیست، زیرا انتساب فرزند به مادر همیشه محفوظ است و اشتباه پذیر نیست.از اینجا مى‏توان فهمید که حساسیت زن در منع آمیزش شوهر با دیگران، ریشه‏اى غیر از حساسیت مرد در این مساله دارد.احساس زن را مى‏توان ناشى از خودخواهى و انحصار طلبى دانست ولى احساس مرد چنانکه گفتیم جنبه نوعى و اجتماعى دارد.ما منکر حس حسادت و انحصار طلبى مرد نیستیم.ما مدعى هستیم که فرضا مرد حسادت خود را با نیروى اخلاقى از میان ببرد یک نوع حس اجتماعى در او وجود دارد که اجازه نمى‏دهد با آمیزش همسرش با مردان دیگر موافقت کند.ما مدعى هستیم منحصر شناختن علت‏حساسیت مرد به حس حسادت که یک انحراف اخلاقى فردى است اشتباه است.

در برخى از روایات نیز بدین موضوع اشاره شده است که آنچه در مردان است غیرت است و آنچه در زنان است‏حسادت.

براى توضیح این مطلب مى‏توان یک نکته را افزود و آن این است که زن همیشه مى‏خواهد مطلوب و معشوق مرد باشد.جلوه‏گریها، دلبریها و خودنماییهاى زن همه براى جلب نظر مرد است.زن آنقدر که مى‏خواهد مرد را عاشق دلخسته خویش کند طالب وصال و لذت جنسى نیست.اگر زن نمى‏خواهد که شوهرش با زنان دیگر آمیزش داشته باشد به این جهت است که مى‏خواهد مقام معشوق بودن و مطلوب بودن را خاص خود کند.ولى در مرد چنین احساسى وجود ندارد.این گونه انحصار طلبى در سرشت مرد نیست.لهذا اگر مانع آمیزش زنش با مردان دیگر است، ریشه‏اش همان حراست و نگهبانى نسل است.

زن را با ثروت هم نباید قیاس کرد.ثروت با مصرف کردن از بین مى‏رود و لذا مورد تنازع و کشمکش واقع مى‏شود و حس انحصار طلبى بشر جلو استفاده دیگران را مى‏گیرد. ولى کامجویى جنسى یک نفر مانع استفاده دیگران نیست.در اینجا مساله انبار کردن و احتکار مطرح نیست.

انسان این حالت را دارد که هر چه بیشتر در گرداب شهوات شخصى فرو رود و عفاف و تقوا و اراده اخلاقى را از کف بدهد احساس «غیرت‏» در وجودش ناتوان مى‏گردد. شهوت پرستان از اینکه همسران آنها مورد استفاده‏هاى دیگران قرار بگیرند رنج نمى‏برند و احیانا لذت مى‏برند و از چنین کارهایى دفاع مى‏کنند.برعکس، افرادى که با خودخواهیها و شهوات نفسانى مبارزه مى‏کنند و ریشه‏هاى حرص و آز و طمع و ماده‏پرستى را در وجود خود نابود مى‏کنند و به تمام معنى «انسان‏» و «انساندوست‏» مى‏گردند و خود را وقف خدمت‏به خلق مى‏کنند و حس خدمت‏به نوع در آنان بیدار مى‏شود، !چنین اشخاصى غیورتر و نسبت‏به همسران خود حساستر مى‏گردند.این گونه افراد حتى نسبت‏به ناموس دیگران نیز حساس مى‏گردند، یعنى وجدانشان اجازه نمى‏دهد که ناموس اجتماع مورد تجاوز قرار گیرد.ناموس اجتماع ناموس خودشان مى‏شود.

على علیه السلام جمله عجیبى دارد.مى‏فرماید: «ما زنى غیور قط‏» (1) یعنى هرگز یک انسان شریف و غیور زنا نمى‏کند.نفرموده است: انسان حسود زنا نمى‏کند، بلکه فرمود انسان غیور زنا نمى‏کند، چرا؟ براى اینکه غیرت یک شرافت انسانى و یک حساسیت انسانى است نسبت‏به پاکى و طهارت جامعه.انسان غیور همان طور که راضى نمى‏شود دامن ناموس خودش آلوده گردد، راضى نمى‏شود دامن ناموس اجتماع هم آلوده شود; زیرا غیرت غیر از حسادت است; حسادت یک امر شخصى و فردى و ناشى از یک سلسله عقده‏هاى روحى است، اما غیرت یک احساس و عاطفه نوع بشرى است.

این خود دلیل است که «غیرت‏» از خودپرستى ناشى نمى‏شود، احساس خاصى است که قانون خلقت‏براى تحکیم اساس زندگى خانوادگى که یک زندگى طبیعى است نه قراردادى، ایجاد کرده است.

و اما اینکه آیا نظر اسلام درباره حجاب و پوشش احترام گزاردن به حس غیرت مرد است‏یا نه؟

جواب این است که بدون شک اسلام همان فلسفه‏اى که در حس غیرت هست‏یعنى حفاظت پاکى نسل و عدم اختلاط انساب را منظور نظر دارد، ولى علت‏حجاب اسلامى منحصر به این نیست.در بخش بعد که تحت عنوان «فلسفه پوشش و حجاب در اسلام‏» بحث‏خواهیم کرد، این مطلب را توضیح خواهیم داد.

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد