بله ، با این اوضاعی که هست و این قدر راحت می شود یک کتاب از یک انتشاراتی بیرون داد ، چرا من با این همه حجم
ادامه مطلب ...
ابوالفضل
پنجشنبه 20 تیرماه سال 1387 ساعت 12:32 ق.ظ
کلاغی قالب پنیری دید .........به دهان گرفت و زود پرید.................بر درختی نشست در راهی...........که از ان می گذشت روباهی.............روباه می یاد پای درخت می گه:چطوری جیگر؟................جیگرتو بخورم خام خام.................چه سری چه دمی ایول بابا اخر سر و دمی تو به مولا...............نیست بالاتر از مشکی رنگی...............مشکی رنگ عشقه...........یه دهن برامون اواز بخون بینیم................کلاغ پنیرو گذاشت زیر بالش و گفت: انرزی هسته ای حق مسلم ماست
ابوالفضل
چهارشنبه 19 تیرماه سال 1387 ساعت 02:28 ب.ظ
ابوالفضل
سهشنبه 18 تیرماه سال 1387 ساعت 11:34 ب.ظ