على بن الحسین (ع) چون طهارت مىکرد و وضو مىساخت، روى وى زرد مىشد . مىگفتند: ((اى پسر رسول خدا!این زردى از چیست؟ )) مىگفت: (( آیا نمىدانید که پیش که خواهم ایستاد . ))- برگرفته از: غزالى، کیمیاى سعادت، ج 2، ص 414 .? و چون زلیخا، یوسف (ع) را به خویشتن دعوت کرد، پیشتر برخاست و آن بت که وى را مىپرستید، روى پوشانید. یوسف گفت: (( تو از سنگى شرم مىدارى، من از آفریدگار هفت آسمان و زمین شرم ندارم که مىبیند و مىشنود؟ )) و رسول (ص) گفت: (( خداى را چنان پرست که گویى تو وى را پیش رو مىبینى، و اگر این نتوانى، بارى به حقیقت بدان که وى تو را مىبیند؛ چنان که خود فرموده است: ان الله کان علیکم رقیبا؛ ((همانا خدا شما را-سوره نساء، آیه 1.? مراقب است و مىنگرد.))- کیمیاى سعادت، ج 2، ص 487 .
ابوالفضل
چهارشنبه 2 مردادماه سال 1387 ساعت 12:04 ق.ظ