عبادت در بازار

-

روزى رسول (ص) با اصحاب نشسته بود . جوانى نیرومند، صبح زود، بر ایشان بگذشت. یکى پرسید: (( در این وقت صبح به کجا مى‏روى؟ )) گفت: (( به دکانم در بازار . )) گفتند: ((دریغا!اگر این صبح خیزى او در راه خداى تعالى مى‏بود، نیک‏تر بود . )) رسول (ص) گفت: ((چنین مگویید، که اگر براى آن باشد که خود را از خلق بى‏نیاز کند و یا معاش پدر و مادر خویش یا زن و فرزند را تأمین کند، او در همین حال، در راه خدا گام بر مى‏دارد . ))
و عیسى (ع) مردى را دید، گفت:
(( تو چه کار مى‏کنى؟ )) گفت: ((عبادت مى‏کنم . )) گفت: (( قوت و غذا از کجا مى‏خورى؟ )) گفت: ((مرا برادرى است که قوت مرا فراهم مى‏آورد.)) عیسى (ع) گفت: (( پس برادر تو از تو عابدتر است . )) -برگرفته از: غزالى، کیمیاى سعادت، ج 1، ص 325
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد